ابطال بندهاي 4-1، 3-2، 4-2 بخشنامه شماره 137 درآمد سازمان تأمين اجتماعي

تاريخ: 21/2/1382 شماره دادنامه: 76 كلاسه پرونده: 79/353
مرجع رسيدگي: هيأت عمومي ديوان عدالت اداري.
شاكي: آقاي جليل ميرزائي- آقاي سيدحسين شريعت‎پناهي.
موضوع شكايت و خواسته: ابطال بندهاي 4-1، 3-2، 4-2 بخشنامه شماره 137 درآمد سازمان تأمين اجتماعي.
مقدمه:
شاكي طي دادخواست تقديمي اعلام داشته‎اند،
1ـ در بند 4-1 بخشنامه شماره 137 آمده است، چنانچه كارگاهي داراي اجازه كار بصورت غيررسمي بغير واگذار نمايد مداركي نظير امتياز برق، آب، تلفن ارائه نمايد. مسئولين تنظيم كننده بخشنامه مي‎بايستي باين مهم توجه مي‎كرد كه امتياز برق و آب فقط يكبار از طريق ادارات مزبور به محل به نام مالك داده مي‎شود و انتقال آن فقط بصورت رسمي مورد قبول است و لزومي ندارد هر بار امتيازات فوق‎الذكر با سند رسمي منتقل گردد و تلفن كه بعداً خريداري شده با نام مالك اصلي يكي نخواهد شد. اين بند از بخشنامه خلاف قانون مي‎باشد.
2ـ مطابق قانون روابط موجر و مستأجر سال 1376 قراردادهاي عادي اجاره با قيد مدت اجاره كه به امضاء موجر و مستاجر برسد و بوسيله دو شهود گواهي گردد معتبر مي‎باشد. اما بند 3-2 بخشنامه مورد شكايت فقط اسناد رسمي اجاره را قبول دارد و اجاره‎نامه‎هاي عادي را نفي مي‎كند كه اين بند علاوه بر خلاف قانون بودن مخالف شرع مقدس اسلام نيز مي‎باشد.
3ـ در بند 4-2 بخشنامه مذكور اسناد اجاره عادي تنظيم توسط ارگانها و … را قبول داشته و اجاره‎نامه‎هاي عادي فيمابين افراد را نفي نموده در صورتي كه در ماده يك قانون مالك و مستاجر تصريح شده كليه ادارات و مكانهاي مسكوني و تجاري با قرارداد عادي يا رسمي تنظيم مي‎گردند تابع مقررات و شرايط مقرر در اين قانون مي‎باشد. اين بند نيز مخالف قانون اخيرالذكر و مخالف شرع نيز مي‎باشد. بنابمراتب مذكور ابطال بندهاي 4-1، 3-2، 4-2 از بخشنامه شماره 137 درآمد را داريم.
معاون حقوقي و امور مجلس سازمان تأمين اجتماعي در پاسخ به شكايت مذكور طي نامه شماره 10381/ د/7100 مورخ 8/4/1381 اعلام داشته‎اند:
اولاً، از نظر قوانين و مقررات تأمين اجتماعي،‌ مؤدي پرداخت حق بيمه‎هاي تأمين اجتماعي همانا كارفرما يا بهره‎بردار كارگاه مي‎باشد. بديهي است اگر چه حق بيمه به اعتبار وجود كارگر در كارگاه مي‎باشد با اينحال ديون ناشي از آن بر ذمه بهره‎بردار يا كارفرما تعلق مي‎گيرد. از همين جا معلوم مي‎گردد تشخيص كارفرما يا بهره‎بردار كارگاه بمنظور اجراي مقررات تأمين اجتماعي داراي اهميت فراوان مي‎باشد.
ثانياً، عرفاً و منطقاً نمي‎توان در پاره‎اي از موارد بصرف يك سند عادي حكم به كارفرما يا بهره‎بردار بودن فردي كرد. چگونه ممكن است كه شخص ادعاي تصدي يا كارفرمايي كارگاهي را نمايد اما از ارائه مداركي از قبيل جواز شغل يا امتياز آب و برق و … اظهار عجز نمايد.
ثالثاً، صرفنظر از اينكه اجاره‎نامه‎هاي تنظيمي بعضاً جهت سرپوش گذاشتن به روابط كار و كارگري ارائه مي‎گردد و اين خود با فلسفه اجباري بودن قانون تأمين اجتماعي كه گسترش پوشش بيمه‎اي و حمايتي براي كارگران است، مي‎باشد. بر فرض نيز كه مطابق قوانين مدني يا قوانين خاص حاكم بر روابط استيجاري از جمله قانون روابط موجر و مستأجر مصوب 1376 در عالم ثبوتي چنين رابطه‎اي حقوقي تحقق يافته باشد. با اينحال و از نظر اثباتي و مادام كه بهره‎بردار يا كارفرما بودن شخصي غير از مالك آن كارگاه براي سازمان تأمين اجتماعي احراز نگرديده است قانوناً نمي‎توان غير از كارفرما (در اين فرض مالك كارگاه) كس ديگري را بدهكار حق بيمه‎هاي اجتماعي تلقي نمود. چنانچه قرار باشد سازمان تأمين اجتماعي بصرف ارائه چنين اجاره‎نامه‎هايي (بدون اينكه مدعي رابطه استيجاري بتواند بهره‎بردار بودن خود را از طريق عرفي يا نظامات صنفي كشور اثبات نمايد) كارگاهي را از شمول قوانين تأمين اجتماعي خارج دانسته و حق تحقيق و بررسي در خصوص صحت و سقم اظهارات افراد را نداشته باشد به واقع بايد معتقد بود،
اولاً خصيصه امري و اجباري بودن مقررات تأمين اجتماعي مخدوش گرديده و تأمين اجتماعي بعنوان يك مقوله حكمي و اجباري در حد جايگاه قرارداد بيمه و قانون تخييري تنزيل پيدا مي‎كند و مستلزم تعطيلي يا توقيف مقررات مذكور در اكثريت موارد مي‎باشد.
ثانياً، آشكارا چنين نتيجه‎اي با حق تحقيق و تشخيص سازمان كه مستنداً به مواد 47 و 102 قانون تأمين اجتماعي است، مغاير مي‎باشد. با عنايت به مجموع مراتب بالا استدعاي رسيدگي و رد شكايت شاكي را دارد.
دبير محترم شوراي نگهبان در خصوص ادعاي خلاف شرع بودن بندهاي 3-2 و 4-2 بخشنامه شماره 137 درآمد سازمان تأمين اجتماعي طي نامه شماره 2883/30/82 مورخ 10/2/1382 اعلام داشته‎اند، بندهاي 3-2 و 4-2 بخشنامه شماره 137 درآمد سازمان تأمين اجتماعي در جلسه مورخ 4/2/1382 فقهاي شوراي نگهبان مطرح شد كه نظر فقهاء بشرح زير اعلام مي‎گردد. «كارفرما تلقي نمودن مالك مغازه را در فرض مذكور در شكايت شاكي و مطالبه حق بيمه شخص ديگر از او خلاف موازين شرع مي‎باشد».
هيأت عمومي ديوان عدالت اداري در تاريخ فوق به رياست حجت‎الاسلام‎والمسلمين دري‎نجف‎آبادي و با حضور رؤساي شعب بدوي و رؤسا و مستشاران شعب تجديدنظر تشكيل و پس از بحث و بررسي و انجام مشاوره با اكثريت آراء بشرح آتي مبادرت بصدور رأي مي‎نمايد.
رأي هيأت عمومي
الف- اطلاق بند 4-1 بخشنامه شماره 137 درآمد سازمان تأمين اجتماعي كه نافي اعتبار اسناد عادي مسلم‎ الصدور و معتبر انتقال كارگاه بلحاظ حصر مدارك مثبت انتقال خلاف حكم مقنن در باب اعتبار اسناد معتبر است.
ب- فقهاي محترم شوراي نگهبان بشرح نظريه شماره 2883/30/82 مورخ 10/2/1382 بندهاي 3ـ2 و 4-2 بخشنامه فوق‎الاشعار را از جهت كارفرما تلقي نمودن مالك مغازه در فرض مذكور در شكايت شاكي و مطالبه حق بيمه شخص ديگر از او، خلاف موازين شرع اعلام داشته‎اند. بنابجهات فوق الذكر بندهاي مذكور مستنداً به ماده 25 قانون ديوان عدالت اداري ابطال مي‎شود.